کلمات اعتياد و وابستگي يک معنا را به ذهن متبادر ميکنند؛ اما درعمل، تفاوتهايي بين آنها وجود دارد که ميتوانند روشهاي درمان و تشخيص را تغيير دهند.
بر کسي پوشيده نيست در رسانههاي مردمي، برداشتهاي نادرستي از مسئلهي اعتياد وجود دارد. يکي از دلايل اين برداشتها به نحوهي تعريف مباحث اعتياد بازميگردد. اگر بحثهاي مربوط به اعتياد را با دقت در شبکههاي اجتماعي دنبال کرده باشيد، با مشاهدهي بحث و جدال افراد مختلفي مثل کارشناسان پزشکي، رومهنگاران، والدين، مصرفکنندگان مواد و افراد در حال ترک بر سر واژگاني مثل «اعتياد»، «وابستگي»، «سوءاستفاده»، «سوءمصرف»، «شکلگيري عادت»، «مصرف تفريحي» يا «مصرف پزشکي»، خود را در دنيايي گيجکننده و پرهمهمه مييابيد.
مهمتر از هر چيز، تفکيک دو کلمهي «اعتياد» و «وابستگي» است. ساختار علمي اعتياد تاريخچهاي روبهتکامل و غني دارد. حتي افرادي که زندگي خود را به پژوهشهاي اعتياد اختصاص دادهاند و افرادي که مسئوليت متون پزشکي تشخيص اعتياد را برعهده دارند، بر سر کاربرد کلماتي مثل اعتياد و وابستگي به توافق شفافي نرسيدهاند.
يکي از مراجع پزشکي کارشناسان
راهحل DSM-5 ادغام گروههاي «وابستگي مواد» و «سوء مصرف مواد» در گروهي بهنام «اختلال مصرف مواد» در فصلي با عنوان «اختلالهاي اعتيادآور و مرتبط با مواد» بود. کاربرد هدفمند عبارت «اختلالهاي اعتيادآور» در نامگذاري اين فصل هم بهدليل افزودهشدن اختلال قمار به DSM بود. اعضاي کميته در اين دستورالعمل هم با کاربرد کلمهي «اعتيادآور» مخالفت کردند.
معمولا درسهاي تاريخي تا اندازهاي گيجکننده هستند که دليل آن نبود راهحلي براي بيان اتفاقها به زبان ساده است؛ اما بزرگترين منبع سردرگرمي دربارهي مصرف مواد به کلمهي «وابستگي» بازميگردد. پيش از دستورالعمل DSM-III، اصطلاح «وابستگي» بهمعني وابستگي روانشناختي بود که با علائمي مثل ميزان تطبيقپذيري (به شرايطي گفته ميشود که در آن فرد مانند ابتدا به دارو واکنش نشان نميدهد) و نشانههاي ترک اعتياد تشخيص داده ميشود.
متأسفانه کميتهي DSM-III در تعريف «وابستگي به مواد مخدر»، نهتنها روانشناختي تحمل و ترک اعتياد، بلکه ديگر علائم اجتماعي و روانشناختي مثل مصرف کنترلنشده و پيامدهاي اجتماعي و روانشناختي منفي مصرف
با حذف دستهي «وابستگي به مواد مخدر» از دستورالعمل DSM 5، تعريف «وابستگي» واضحتر شده است: وابستگي روانشناختي يا فيزيکي که براساس علائم ترک دارو و تطبيقپذيري تشخيص داده ميشود. وابستگي حالتي از تطبيق عصبي است که پس از مصرف مکرر مواد رخ ميدهد. در اين حالت براي پيشگيري از عوارض ترک، شخص به مصرف پيوستهي مواد نياز دارد. وابستگي برابر با اعتياد نيست؛ گرچه ميتواند يکي از ويژگيهاي آن باشد.
عبارت «اعتياد» اندکي پيچيدهتر است و چگونگي تعريف آن به موضوع بحثي جنجالي در جوامع پزشکي تبديل شده است. براي مثال، بهتر است اعتياد را در مدل بيماري تعريف کرد يا در مدل يادگيري يا تعريفي بين اين دو را در نظر گرفت.
اعتياد از ديدگاه پزشکي و کاربردي، اغلب اوقات با دستهي DSM-5 و با عنوان «اختلاف مصرف مواد» معرفي ميشود. بااينحال، DSM-5 بهصورت واضح و شفاف به اين مسئله اشاره نکرده است. درواقع، انجمن روانپزشکي آمريکا که در DSM توسعه يافته است، بهشکلي سهلانگارانه از اصطلاح «اختلال مصرف مواد» و «اعتياد» بهعنوان مترادف يکديگر در وبسايت خود استفاده ميکند.
کارشناس سلامت ذهن براي تشخيص اختلال مصرف مواد، در ابتدا مصاحبهي تشخيصي دقيقي را اجرا ميکند. مصاحبهکننده الگوي مشکلساز مصرف مواد و رفتارهايي را ارزيابي ميکند که بهطور درخورتوجهي به اختلال در عملکرد شخص منجر ميشوند. علاوهبراين، حداقل 11 نشانه براي تشخيص اعتياد وجود دارد:
قطعا پاسخ مثبت است. وابستگي روانشناختي متداول است و در بسياري از مواد ازجمله داروهاي پزشکي رخ ميدهد. درواقع، برداشت درست از اين مفهوم و تفکيک وابستگي
اين بحث کمي پيچيدهتر است؛ اما پاسخ کوتاه به آن، مثبت است. طبق دستورالعمل DSM-5، حتي بدون علائم ترک اعتياد و تطبيقپذيري براساس مجموعهاي از علائم ميتوان اختلال در مصرف مواد را تشخيص داد. درنتيجه، ميتوان گفت علائم تطبيقپذيري و ترک اعتياد صرفا بخشي از علائم اختلال در مصرف مواد هستند و براي تمام مواد مخدر صدق نميکنند. همچنين، برخي پزشکان «اختلال شديد در مصرف مواد» را براساس 6 مورد از علائم DSM-5 به اعتياد تعبير ميکنند که تطبيقپذيري و علائم ترک هم در اين گروه قرار ميگيرند.
دستورالعمل اين مقاله ميتواند به شفافسازي تفکيک «اعتياد» و «وابستگي» کمک کند که نهتنها براي افرادي عادي، بلکه براي پزشکان هم گيجکننده است. حتي مراکز پيشگيري و کنترل اعتياد هم در تفکيک اعتياد و وابستگي اشتباه ميکنند؛ بههميندليل، دستورالعمل DSM-5 براي تأکيد بر اين مسئله، دستههاي «وابستگي به مواد» و «سوءمصرف مواد» را حذف کرد.
ريشهي سردرگمي دراينباره را ميتوان در کميتههاي DSM جستوجو کرد؛ اما بايد دربرابر سادهسازي بيشازحد تعاريف هم مراقب بود. بحث تعاريف اعتياد ذاتا پيچيده است و در فرهنگ روبهتکامل پزشکي قرار ميگيرد. بهطور کلي تفکيک مفاهيم اعتياد و وابستگي اهميت زيادي دارد؛ زيرا ازنظر اخلاقي، پزشکان براي